داستان كوتاه خانقاهِ اجل نمي دانم درعالَمِ خوابم يا بيداري.گاهي در خانقاهم و در كنار پيرمردي كه رخسارش خنده بر لب ندارد و نگاهش رويم سنگيني مي كند .رنگش به كبودي آسمان است .شايد لحظه ايست كه بايد بيدار شوم و نزد شمسالدین محمد جوینی وزير ايلخاني بروم و با او در بابِ امامِ مرشد (1) سخن و شعر گويم. هم چنين مي بايست بوستان را به ابوبكر بن سعد زنگي پيشكش كنم. شايد توانستم روزگار را ورقي ديگر بزنم و از اين سالهاي عمرم كه به بطالت رفته نجات پيدا كنم.
اشتراک گذاری در تلگرام
مراسم رونمایی از کتاب روزگار ملخ به نویسندگی مجید رحمانی عصر روز ۱۱ اردیبهشت ماه در سالن مولانای مجتمع هنری ارشاد قزوین برگزار شد. به گزارش روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، در اولین برنامه از سری برنامههای سهشنبههای داستان” دفتر قزوین در سال جدید، کتاب روزگار ملخ به نویسندگی مجید رحمانی رونمایی شد. در این مراسم حسن لطفی، علی قانع، دکترقاسم سلیمی، مجید بالداران، عظیم کوچاری، مصطفی سلیمی و گیتی باقری به نقد وبررسی کتاب پرداختند و در ادامه نویسنده
اشتراک گذاری در تلگرام
قزوین- در مراسمی با حضور مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری کشور برگزیدگان هفته هنر انقلاب اسلامی در قزوین معرفی و تجلیل شدند. به گزارش خبرنگار مهر ، مراسم اختتامیه هفته هنر انقلاب اسلامی در گرامیداشت سالروز شهادت مرتضی آوینی سه شنبه شب با حضور کوروش زارعی مدیر هنرهای نمایشی حوزه هنری کشور، علی هوشمند رئیس حوزه هنری استان، استان، کریمی مسئول بسیج هنرمندان ربیعی مدیرکل امور بانوان استانداری، بیدخام مدیرکل اجتماعی، اعضای شورای اسلامی شهر، جمعی از هنرمندان در
اشتراک گذاری در تلگرام
داستان كوتاه نينوار برنده جايزه ادبي يوسف( رتبه مشترك دوم) عِطر خاك مشامم را مي نوازد و نينوار داخل جيبهايم چه غريبانه نشسته . مي دانم كه خورشيد وقتي يك ساعت بعد به ميانه آسمان برسد كشته مي شوم. فرقي نمي كند اسمم را شهيد بگذارند و يا رزمنده اي گمنام. از دنيا پري را دارم و رضا را و همين نينوارم.هوا عطش دارد و من وزن.پري كه پلك مي زند پرده نازك آب كشيده مي شود روي چشمهاي سرمه كشيده اش. مي دانم كه ساعت ديواريمان در خلسه فرو رفته .و نگاه همسرم در زمان دست و پا
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت